جنگ تازه شروع شده است: جدال کامپیوتری مایکروسافت و اپل به کجا خواهد رسید؟
تیزر تبلیغاتی مایکروسافت سرفس استودیو، تیزری بسیار خوشساخت بود که نه تنها قابلیتهای فوقالعاده جذاب محصول را به شکلی مناسب و چشمنواز نمایش میداد اما حس و حالی داشت که نوید رقابتی شدید را میداد. رقابتی که صنعت کامپیوتر سالهاست نیازمند تجربهاش است، رقابتی که به جنگی بزرگ تبدیل خواهد شد.
چندی پیش گوگل سری جدید گوشیهای خود با نام پیکسل را معرفی کرد. این شرکت برنامهای تازه اتخاذ کرد که نشان میداد توسعه سیستمعامل را کافی ندانسته و میخواهد تمام قدرت به جنگ اپل برود. گوگل در گوشی خودش، قابلیتهایی معرکه قرار داد و مهمترینشان دستیار صوتی شخصی خودش بود که حتی به تازگی متوجه شدیم، اگر وردهای هریپاتر را برایش بخوانید کارهایی همانند وردها میکند، مثلا بگویید لوموس، برایتان چراغقوه را روشن خواهد کرد.
به هر حال این نشان میدهد که اپل بعد از مدتهای مدید رقیبی قوی در صنعت گوشیها پیدا کرده است. گرچه شرکتهایی همچون سامسونگ نیز رقابتی با اپل دارند و بازار اپل را دستکاری کردهاند اما بحث اینجاست که اپل نیازمند یک رقیب است که منابع مالی فراوانی داشته باشد و در قسمتهایی همچون سیستمعامل و سختافزار دستی بر آتش داشته باشد و گوگل بهترین گزینه بود.
از موبایلها که بگذریم میرسیم به صنعت کامپیوترها که اساسا در برخی بخشها اپل همیشه بیرقیب، سالهایی طلایی را سپری کرده است. هر بار کسی قصد دارد محصولی برای مصارفی همچون کارهای گرافیکی، تولید موسیقی یا به صورت کلی تولید محتوا تازه خریداری کند خیلیها ابتدا میگوییم مکبوک خریداری کن. و این قضیه در کشورهایی همچون آمریکا شدیدتر است، چون مصارف گستردهتر است و به مکبوک به چشم محصولی کاملا تخصصی و تولیدی نگاه نمیشود.
سادهتر از حد باور
اما چگونه مکبوک و به صورت کلی صنعت کامپیوتر اپل به این گستردگی و قدرت رسید؟ دلیل سادهای دارد و دلیلش سادگی است! اپل برخلاف اینکه به نظر محصولاتی پیچیده و لوکس میسازد در اصل طراحی و ساختی بسیار ساده دارد. همین سادگی است که باعث شده محصولاتش به جذابیت و فروش بالایی برسند. ابتدا از خط تولید بگوییم. اپل محصولاتش را در تعداد کم نگهمیدارد. همیشه تعداد مشخصی مکبوک یا آیمک عرضه میشوند و انتخاب بین آنها بسیار آسان است.
هر چقدر هم بگویید که آپشن و انتخاب کم است درست گفتهاید اما به جای اینکه این مسئله یک ضعف باشد اپل این قضیه را با تبلیغات و زبردستی تبدیل به یک نقطه قوت کرده است، اینگونه وجه مصرفگری محصولاتش بیشتر میشوند. به عنوان مثال کمپانی ایسر هر ساله تعداد بالایی لپتاپ با کانفیگهای مختلف و قیمتهای پایینی که قدرت خرید بالایی دارند تولید میکند. اما بین این همه محصول خریدار گیج میشود و در آخر میگوید اپل بخریم!
دلیل دیگر این است که دستاورد اپل را تنها در اپل میتوان یافت. اپل سیستمعامل مخصوص خود را دارد و هیچجای دیگری نمیتوانید آن را پیدا کنید. پس حتی اگر شما به دنبال داشتن مثلا مک سیرا هستید، انتخابی جز این ندارید که یک مک بخرید. اما اگر بخواهید ویندوز داشته باشید دنیایی از آپشنها پیش روی شماست که بدین ترتیب فروش تقسیم خواهد شد.
اگر کل مسئله را در مثالی جامع برایتان ترجمه کنم این است که مردم نیازمند یک جعبه هستند که وسایل خود را درون آن بگذارند. اپل یک جعبه کاملا ساده و تر و تمیز تولید میکند اما دیگر تولیدکنندگان جعبههایی با شکلهایی مختلف و کاراییهایی اضافه تولید میکنند که خریدار را گیج میکند.
رقیب اپل کیست؟
درست است همیشه شرکتهایی بودهاند که رقابتهای مختلفی با اپل داشتهاند، اما هیچگاه اپل رقیبی هم اندازه خود نداشته است. همیشه اپل یک طرف ماجرا بوده و تیمی متشکل از چندین شرکت سوی دیگر ماجرا بودهاند. مثلا سامسونگ رقیب اپل است، اما گوگل پشتوانه سامسونگ است! همچنین در صنعت کامپیوتر، دل و اچپی نیز رقابتی با اپل دارند اما پشتوانه هر دو شرکت مایکروسافت و ویندوز است. اپل همیشه توانسته با انحصاری بودن سیستمعاملش، بستری منحصر به فرد خلق کند که کاربر سختافزار و نرمافزار را از یک شخص خریداری میکند، همین باعث شده که اپل برندی قابل اعتماد باشد، چون لازم نیست که سیستمعامل خود را برای میلیونها کاربر مختلف با محصولات مختلف عرضه کند، بلکه تنها محصولاتی را پشتیبانی میکند که توسط خودش تولید و عرضه شده باشند. بدینترتیب شما شاهد محصولی جمع و جور، سریع و قابل اعتماد خواهید بود.
مایکروسافت و گوگل، دشمنان خونی اپل
مایکروسافت و گوگل مدتی است که به دنبال ریختن خون اپل هستند. گوگل در صنعت موبایل تحرکاتی را انجام داده و مایکروسافت در صنعت کامپیوتر مشغول است. مدتی پیش مقالهای منتشر کردیم در این رابطه که چگونه گوگل دنیای تکنولوژی را تغییر خواهد داد و یکی از پیامدهای عرضه پیکسل گوگل به چالش کشیده شدن جدیتر محصولات اپل بود. مایکروسافت نیز با تبلت سرفس این جنگ را آغاز کرد. گرچه در ابتدا با محصولی پرمدعا اما در پایان ضعیف روبرو بودیم اما طی سالهای اخیر این شرکت توانسته قدرت خود را در صنعت کامپیوتر به نمایش بگذارد و آخرین قدرت نمایی شرکت، رونمایی از استودیو بوده است، محصولی که به نظر میرسد انقلابی بزرگ درون خود جای داده است.
مایکروسافت در اصل مدت طولانی است که رقابت خود با اپل را آغاز کرده و از حداقل ده سال پیش این جنگ شروع شده، اما جنگ اصلی در این زمان است، زمانی که مایکروسافت یک سری تبلت خوشساخت، لپتاپی جذاب و به تازگی نیز یک کامپیوتر رومیزی همه کاره معرفی کرده است. حال در این جنگ چه کسی پیروز خواهد شد؟ این رقابت با آینده تکنولوژی چه خواهد کرد؟
استودیو، قاتل همه کاره
سرفس استودیو کامپیوتری رومیزی که است که چندی پیش توسط مایکروسافت معرفی شد. این محصول در کنار آپدیت ویندوز Creator عرضه شد که بیشتر بهبودی برای انجام امور 3D است و از مشخصات کلیدی این آپدیت تبدیل شدن Paint به Paint 3D است.
صنعت کامپیوترهای رومیزی را میتوان به اپل نسبت داد و رونق این بازار مدیون این شرکت است. سری iMac طرفداران و خریداری خاص خود را دارد و محصولی بسیار جذاب است که تا پیش از استودیو قابلیتهایی فوقالعاده کارآمد را ارائه میداد. داشتن صفحهنمایش بزرگ به همراه سختافزاری قوی و اینکه تمام محصول در یک نمایشگر خلاصه شده باعث شد تا خیلیها سمت این محصول بروند. شرکتهایی مانند دل و اچپی تلاش کردند تا محصولاتی شبیه به این محصول طراحی و تولید کنند اما موفق نبودند و رقیب iMac نشدند.
اما استودیو با کولهباری پر از اسلحه آمده که رقابت را ببرد. این محصول نسبتا قیمتی شبیه به iMac دارد. سختافزار مورد استفاده در استودیو سختافزاری مناسب است گرچه امکان بهبود در بخش گرافیک کمی حس میشود که طبیعتا در نسخههای بعدی شاهد این مسئله خواهیم بود. صفحهنمایش لمسی 4K شاید کلیدیترین قابلیت محصول باشد که اپل نتوانسته به آن دست یابد. همچنین استفاده از قلم استایلوس و مایکروسافت دایل نیز مهر تاییدی در سر بودن استودیو است. اما در آخر کدام سوی برنده خواهد شد؟ برخی سرفیس دایال مایکروسافت را نیز با تاچبار در مکبوک پرو جدید مقایسه میکنند؛ اما کدامیک بهتر است؟
صفحهنمایش لمسی، آیندهی کامپیوترها
اپل شرکتی بود که صفحهنمایش لمسی را دوباره متولد کرد. عرضه آیفون کمک شگرفی به صنعت صفحه لمسی کرد. اما طی سالها اپل مقاومت بیش از اندازهای نسبت به ورود صفحهنمایش لمسی به دنیای کامپیوترها کرده است. صفحهنمایش لمسی به قدری محبوب شد که حتی مایکروسافت ویندوز 8 را بر پایه لمسی بودن خلق کرد و هر روز که میگذرد بهبودی در اینباره انجام میدهد. اما اپل همچنان به آن کد و روش قدیمی خود در صنعت کامپیوترها بسنده کرده است. گرچه اپل در سری جدید مکبوک نوار تاچبار را معرفی کرد. یک نوار لمسی نازک که جای دکمههای Function را گرفته است. طبق دیدههای ما از تبلیغات اپل این نوار بسیار کارآمد است به طوری که در هر برنامه عملکردی متفاوت خواهد داشت، گرچه چنین امکانی ملزم این است که کمپانیهای تولید نرمافزار به فکر هماهنگسازی برنامهشان با این نوار باشند که به نظر امری سخت است اما اپل همیشه توانسته توسعهدهندگان را متقاعد کند که به شیوه او بازی کنند! اما همچنان نمیتوان گفت این نوار کارآمد است یا خیر و باید در تست طولانی مدت و بازخورد بازار این سوال را پاسخ داد. از آن سوی صفحهنمایش لمسی کاملا ثابت شده است اما برنامهها کاملا با این تکنولوژی همگام نشدهاند، حداقل برنامههای ویندوزی اینگونه هستند. اما صفحهنمایش لمسی استودیو دنیایی از فرصتها و امکانات را فراهم میکند که یکی از اینها امکان طراحی روی سطح بزرگ است، امری که از اپل انتظار میرفت به سراغش برود.
هدف قرار دادن مشتریان مشخص
اپل مشتریان مشخصی دارد. کسانی که به دنبال تولید هستند و محصولی سریع و کارآمد میخواهند. اپل تمرکز خود را روی همین امر قرار داده و تلاش کرده تا با جذب شرکتها و توسعهدهندگان قوی و خلق برنامههایی انحصاری، اکوسیستم خود را قوت بخشد. اما ویندوز تمرکزی روی بازار خاصی نداشته است. ویندوز پلتفرمی است که برای همه در دسترس است و همه میتوانند از آن استفاده کنند، این بسیار امری شریف است اما پس از مدتی بازارهای تخصصی از بین خواهد رفت و مایکروسافت با آپدیت Creator قصد دارد تا بازار تخصصی را نیز به دست بگیرد. شعار مایکروسافت این است: «هر شخص میتواند یک طراح باشد.»
بدینترتیب مایکروسافت میخواهد با خلق اکوسیستمی مانند اپل و حتی بهتر از آن نه تنها مشتریان تولید کننده را جذب کند بلکه مشتریان عادی را نیز به سوی تولید سوق دهد. هر کسی میتواند با استفاده از استودیو و تجهیزاتش، یک اثر خلق کند یا امری تولیدی انجام دهد و این نوید آیندهای را میدهد که مصرفکردن خود یک نوع تولیدکردن محسوب میشود!
عرضه استودیو باعث شد تا مشتریان تخصصیتر، ناگهان با یک انتخاب کارآمد تازه روبرو شوند که از حق نگذریم اما به شدت وسوسه برانگیز است. همین میتواند یک زنگ خطر برای اپل باشد. چون اساسا در تفکر تجاری اپل چیزی به اسم زنگ خطر وجود نداشته و این اولین باری است که میتوان گفت جایگاه این شرکت در یک بازار در خطر است. مایکروسافت شاید برای اولین بار کاری کرد که همه را شگفتزده کرد، بالاخره محصولی ساخت که به اتفاق نظر از محصول اپل بهتر است. شرکتی که تمام سالها یک شرکت عام بوده و مصارف عموم را برطرف کرده است (مایکروسافت) حال شرکتی را به چالش میکشد که روزگاری شعارش «متفاوت فکر کنید» بوده است (اپل). استیون کواک از بیزنس اینسایدر به قدری شگفت زده بود که گفت:
استودیو یک کامپیوتر نیست بلکه یک دستهبندی تازه در صنعت کامپیوتر است، یک نوع کامپیوتر رومیزی که با یک تبلت هیبریدی ترکیب شده است!
نقشه اصلی اپل چیست؟
اما پس از این همه اتفاق، باید به یک جای کار شک کرد، که آیا واقعا اپل نمیتوانسته لپتاپی با صفحهنمایش لمسی تولید کند؟ برنامه او چیست؟ چرا همچنان به همان مک قدیمی بسنده کرده است؟ شاید بگویید اپلی که تیم کوک مدیریت میکند رو به زوال خواهد رفت اما همین زوال نیز با یک برنامه مشخص و پیچیده همراه خواهد بود. گرچه اینجا بحث از زوال اپل نیست، بحث این است که تیم کوک چه برنامهای برای اپل چیده است.
اپل آیفون خود را دارد، محصولی پرفروش که کسی نمیتواند به موفق بودن آن خرده بگیرد. آیپد نیز همچنان تبلتی محبوب و پرفروش است و باید قبول کرد که محصولی مناسب و کارآمد است. و مشکل همینجاست، این دو تجارت به قدری بزرگ شدهاند که اپل پیشرفت در دیگر تجارتهایش را عامل ضربه خوردن به این دو میداند. مت وینبرگر در مقاله خود در بیزنس اینسایدر در این باره میگوید که اپل به دنبال نگهداشتن زمان است. این شرکت میخواهد که با هر ترفند و روشی شده مک و مکبوک را در همین حالت فعلی نگهدارد تا بتواند آیپد و آیفون را جایگزین این دو کند. این برنامه کمی بعید به نظر میرسد، اما همین باعث شده که اپل، اپل باشد، انجام دادن بعید، انجام دادن چیزی که پیش از آن کسی سراغش نرفته است.
اپل این تفکر را دارد که اگر آیمک یا مکبوک خود را مجهز به صفحهلمسی کند خیلیها برای خرید آیپد دچار تردید خواهند شد، و اینگونه مرکز تمرکز و امور کاربران پخش خواهد شد، در صورتی که ایدهآل این شرکت این است که مرکز تمرکز، آیفون باشد. البته این بیشتر از روی حدس و گمان است، اما حدس و گمانی بعید نیست. ممکن است ایده اپل این باشد که آیفون پادشاه محصولاتش باشد و کم کم طی گذر سالها سیستم iOS به قدرتی برسد که دیگر نیازی به مکاواس نباشد و بدینترتیب اپل نیازمند عرضه دو محصول بیشتر نیست و مطمئنا دو محصولی که عرضه خواهد کرد پتانسیل در دست گرفتن بازار را خواهند داشت.
زمان زیادی پیشروی ماست
چنین ایدهآلی مطمئنا زمان میبرد تا عملی شود و مطمئنا به راحتی به دست نخواهد آمد. شاید بعید باشد اما اپل استاد انجام امور بعید است. اما مشکلی که ممکن است در این مدت رخ دهد این است که مایکروسافت در طی این زمان به راحتی میتواند وارد بازار شود و سهم اپل را بقاپد و برای خود پادشاهی کند. درست است که اپل با ایدهاش شاید همه چیز را تغییر دهد اما خود مایکروسافت نیز نسبتا این ایده را خیلی وقت پیش با همگامسازی ویندوز 10 روی تمامی محصولات شروع کرده است. ممکن است در همین فضای خالی که اپل ایجاد کرده مایکروسافت وارد شود و با سردمدار شدن بازار تا سالها همین عنوان را کسب کند و از جایش جم نخورد.
پیشرفت در افق آینده نمایان است
اما گذشته از تمامی بحثهایی که پیرامون سهم شرکتها در بازارهای مختلف وجود دارد باید این را متذکر شد که مهم نیست چه شرکتی سهم بیشتری را در بازار خواهد داشت. چیزی که مهم است این است که اگر شرکتی سهمی را در بازار دارد مطمئنا محصولی خوب و کارآمد تولید میکند و نمیتوان همه فروش را به طرفداری از یک شرکت نسبت داد. این نوید آیندهای را میدهد که شرکتهای واقعا باید برای به دست آوردن مشتریان با هم رقابت کنند و نه تنها از طریق تبلیغات، بلکه از طریق رساندن امکانات مناسب در قیمتی مناسب و به شیوهای مناسب و پشتیبانی مناسب که کاربر راغب به خرید شود. سالها پیش نام خریدار یا کاربر به مصرفکننده تغییر پیدا کرد، تمامی شرکتهای خریداران خود را با نام مصرفکننده یاد میکردند اما حال آیندهای پیش روی ماست که کاربران همان کاربر نامیده میشوند و تولیدکننده خواهند بود تا اینکه به عنوان مصرفکننده یاد شوند. دیگر شرکتها اهمیت خود را از دست خواهند داد و این محصولاتشان است که تصمیم گیری میکند کدام شرکت برنده است و در آخر برندهی اصلی کاربر خواهد بود، چون در بستر رقابت شرکتها، امکانات فوقالعادهی تازهای را به دست خواهد آورد، در آخر باید گفت که آینده تکنولوژی روشن است.
اگه محصولات سرفیس قیمت کمتری داشتند مکهای اپل راشکست میدادند مثل ویندوز که روزگاری مکینتاش را شکست داد وجهانی شد