گیم‌نت: نقد بازی «This War of Mine» – ضد جنگِ مردمی!

بدون شک تا الان صدها بار این واژه‌ها را شنیده‌اید. “ضد جنگ”، “جنگ زده”، “تئوری جنگ”، “جنایت جنگی”، “چهره‌ی حقیقی جنگ” و… و بدون شک هم می‌دانید که جنگ چیز بدی است! هیچ کس (احتمالا غیر از نگارنده) جنگ را دوست ندارد. اما همه‌ی ما بازی‌های جنگی را دوست داریم. از متداول‌ترینش که همان -ندای وظیفه باشد گرفته تا بازی‌های خارق‌العاده و فراموش شده‌ای مثل “Endwar” که در هر حال شما را در موضع جنگ قرار می‌دهند.

6

This_War_of_Mine_cover

 اطلاعات بازی This War of Mine سازنده: 11bit studios ناشر: 11bit studios تاریخ عرضه: 23 آبان 93 پلتفرم‌های مقصد: رایانه‌های شخصی (ویندوز-مک-لینوکس)  

به عنوان یک بازی‌کننده شما در بازی‌هایی از قبیل -میدان نبرد یا ندای وظیفه در نقش یک سرباز یا فرمانده قرار می‌گیرید و از نبردهای شلوغ و زد و خورد و انفجار “لذت می‌برید”. که کار خوبی است. به هر حال بخش عمده‌ای از هنر/صنعت بازی‌ها به مقوله‌ی “سرگرمی” اختصاص دارد و چه چیزی سرگرم‌کننده‌تر از شلیک بی رویه به اجسام متحرک در یک بازی؟ با آن جلوه‌های ویژه‌ی جذاب و چشم‌نواز و افکت‌های صوتی هیجان برانگیز. آدرنالین خونمان تامین شود ما را دیگر غمی نیست. اما یک جایی از این مسیر هم باید به این فکر بیفتیم که “بازی‌ها فقط برای سرگرمی نیستند” و در آن‌ها به دنبال مفهوم بگردیم. مفاهیمی که از بازی‌های مختلف به دست می‌آیند و بدون شک در ژانرهای مختلف به خوبی پیاده شده‌اند. اما در این ژانرِ به خصوص، -جنگ- چقدر از این فضای فانتزی سرگرم‌کننده که اصلا و ابدا واقعی -نخوانید رئالیستیک- نیست فاصله گرفته‌ایم؟

“This War of Mine” پاسخ این سوال است. خیلی زیاد. خیلی زیاد از این فضای سرگرم‌کننده‌ای که هیچ نشانی از حقایق جنگ ندارند -و من البته جنگ را از نزدیک لمس نکرده‌ام که بخواهم بر طبلی بکوبم و صدایی در بیاورم، اما “حس” گواهی می‌دهد که…- فاصله گرفته‌ایم. اتفاقی که قبلا در بازی “Spec Ops” رخ داده بود -که اقتباسی بود از رمان «قلب تاریکی» جوزف کانرد، که اتفاقا منبع اقتباس فیلم «اینک آخرالزمان» کاپولا هم هست- اما به این قدرت نبود. منظور از این “اتفاق” چیست و چرا به کدام “قدرت” نبود؛ می‌شود مسئله‌ی اصلی ما در نقد اثری به شدت تاریک و تحسین‌برانگیز در مورد جنگ به نام “This War of Mine”.

this-war-fof-mine-pic

قبل از پرداختن به نقد هر اثری با موضوع مشخص -منظور این‌که اثر مورد بحثمان دارای یک موضوعی باشد که مابه‌ازای بیرونی دارد-مثل جنگ (در ایران دفاع مقدس)- باید به این نکته توجه کنیم که آیا اصلا این اثر، دارای این موضوع هست یا خیر؟ یعنی اگرچه داستان، فیلم یا بازی ما نشانه‌هایی از -مثلا- جنگ را در خود دارد، آیا می‌تواند به ما بقبولاند که جنگی در آن -و نه در جهان خارج از آن- در حال وقوع است؟ به زبان ساده‌تر، اثر برای انتقال مفاهیم خود از دریچه‌ی موضوع انتخابی اش، به دست‌اندازی بر موارد خارجی نیاز دارد؟ آیا لازم داریم از قبل در مورد این جنگ اطلاعات داشته باشیم تا بتوانیم با اثر ارتباط برقرار کنیم یا نیاز نیست؟ اگر نیاز نیست، پس بدون شک با یک اثر غنی سر و کار داریم که می‌تواند روی پای خود بایستد و با مخاطبش بازی کند. این کار از این بازی بر آمده است. شما حتا اگر -خدایی نکرده- ندانید که “جنگ” چیست این بازی خیلی سریع و صریح به شما می‌فهماند. بعد خیلی ساده و جسورانه به این مفهوم احمقانه از زندگی بشری حمله می‌کند و در عرض کمتر از یک ساعت شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

پس اگر با یک بازی سر و کار داریم که اولا هدفی علاوه بر سرگرم کردن مخاطب دارد و ثانیا برای انتقال مفاهیم خود در راستای تحقق این هدف، با کوششی مثال زدنی و ظرافتی بارز، موفق به خلق غنای هنری شده است، قطعا با بازی ارزشمندی سر و کار داریم. این طور نیست؟

this_war_of_mine_2

“اتفاقی” که اصرار دارم به واسطه‌ی این بازی رخ می‌دهد، همین شناساندن چند درصدیِ رخدادهای ناگوار جنگ است. شما در اولین رویارویی با این بازی، شعاری را بر دیوار می‌خوانید که “ضد جنگ” است. احتمالا کمترین تاثیر را همین جزء کوچکِ بازی بر روی مخاطب دارد. اما سلسه‌ی اجزاء ضد جنگ در بازی جاری است. شما در ادامه با جزئیات دیگری روبرو می‌شوید که یک دفعه همچون تکه‌های پازل زشت و تیره‌ای در کنار هم قرار می‌گیرند و آن را تحسین برانگیز می‌سازند. شما در ادامه به این حقیقت بر می‌خورید که “جنگ” چیزی مثل «قهوه» را به ماده‌ای با ارزش و خواستنی تبدیل می‌کند و «تفنگ» را به یکی از متداول‌ترین و در عین حال کم‌ارزش‌ترین وسایل داد و ستد! شما در ادامه با گذر یک شخصیت -یک انسان- از چنان بحران طاقت‌فرسایی روبرو می‌شوید که “آرزوی مرگ” را خوشایند پندارید. شما در ادامه با حقیقت تلخ، اما ساده‌ی “خودکشی” از سر استیصال روبرو می‌شوید. یا به مرگ می‌رسید. یا هر اتفاق ناخوشایند دیگری که در زمان جنگ به وفور یافت می‌شود. یعنی بازی در سطح، -شعارزدگی- نمی‌ماند و به عمق می‌رسد.

this-war-of-mine-katia

همه‌ی این اتفاقات اما، از مدیوم “بازی” (Video Game) روایت می‌شوند. از این نظر باید علاوه بر بررسی محتوای اثر، به ساختار آن هم بپردازیم. مشکلی که همیشه با این‌گونه بازی‌ها در نقد داریم، در یک چنین تقسیم‌بندی قاب می‌شود: “بازی‌های ساده با محتوای پیچیده” در مقابل “بازی‌های پیچیده با محتوای ساده و سطحی”. “This War of Mine” با برقرار کردن یک تعادل هوشمندانه این مشکل را برطرف می‌کند. این بازی اصلا پیچیده نیست، اما این‌قدر جزئیات دارد که به این راحتی هم نتوانیم به آن بگوییم “ساده” و در کنار آن محتوای والا و ارزشمندی دارد که درست روایت می‌شود، اما آن‌ هم اسیر “پیچیدگی” و -به‌خصوص- گزافه گویی نمی‌شود. مهم‌ترین حسن انتخاب بازی به عنوان مدیوم انتقالی، این‌جا نزدیک کردن مخاطب به موضوع است. در بازی ما کنترل شخصیت‌ها را بر عهده می‌گیریم. کارهای ساده و پیش پا افتاده‌شان را انجام می‌دهیم. شما در بازی به راحتیِ چند بار کلیک کردن کارکترها را کنترل می‌کنید و بازی را پیش می‌برید، و در همه حال با آن‌ها همراه هستید. همین باعث به وجود آمدن نوعی حس همذات‌پنداری که مختص بازی‌های رایانه‌ای است می‌شود. تاثیر اتفاقات را دوچندان می‌کند و بدون شک بیشتر با احساسات شما ور می‌رود. این میزانِ نسبتا زیادِ “تعامل” مخاطب و بازی، از مواردی است که دقیقا خلافِ جریان آب -بازی‌های کلیکیِ دوزاری- بوده و در عین حال از همان روش استفاده می‌کند!

this-war-of-mine-8

قرار گرفتن این اثر در جایگاه یک “بازی رایانه‌ای” باعث شده تا بتوانیم جنگ و حقیقت‌های آن را راحت‌تر درک کنیم و حسمان به حسِ لمسِ این حقایق نزدیک‌تر باشد. نزدیک‌تر در مقایسه با فیلم به عنوان مثال. جایی که عملا قصه‌ای بدون تعامل من و شما روایت می‌شود و به همین دلیل نمی‌تواند تا این حد تاثیرگذار واقع شود. از این بابت باید به نقد بازی هم پرداخت. کنترل ساده اولین چیزی است که با آن مواجه می‌شویم. بازی از شما انتظار خاصی هم ندارد. در حدی که خیلی سریع کل گیم‌پلی بازی دستتان می‌آید و بعد کاری به جز این‌که آن‌چه را فراگرفته‌اید به نحو احسن به کار ببندید ندارید. بعد از ده دقیقه‌ای که نیاز است صرف آشنایی با بازی شود، شما باید عملا فقط هوشمندی به خرج دهید و “دوام بیاورید”.

از این رو به نظر نمی‌رسد نیاز خاصی به بررسی اجزای گیم‌پلی و المان‌های تشکیل دهنده‌ی آن داشته باشیم. چون بازی به سرعت خود را به شکل یک روتین به ما تحمیل می‌کند، و ما در این فضای شکل گرفته باید از پسِ مشکلات بر بیاییم. البته چند نکته‌ی ناخوشایند در این‌جا به ذهن می‌رسد. مهم‌تر از همه این‌که بازی‌کننده عملا بر روی هیچ یک از اتفاقات بازی کنترلی ندارد. شما یکی از کارکترها را انتخاب می‌کنید و شب برای یافتن غذا، دارو و مهمات بیرون می‌زنید. یک سناریو این است که وقتی بر می‌گردید عده‌ای غارتگر به مخفیگاه شما آمده و چیزهای باارزشتان را دزدیده‌اند. چه کار می‌کنید؟ هیچ! این وضع برای یک گیمر چندان دلپسند نیست. اما این‌ حقیقت خیلی هم واقع گرایانه است و اصلا مگر در زمان جنگ، کنترل اتفاقات در دست آدم‌های عادی است؟ اگر بازی می‌توانست این تناقض به وجود آمده -بین آن‌چه “بازی بودن” اقتضا می‌کند و آن‌چه “جنگ” اجبار– را به نوعی حل کند، می‌توانستیم بگوییم با یک شاهکار طرفیم.

2734712-thiswarofmine3

از ایرادات جزئی بازی می‌توان به نبود امکان گفتگو در هنگام رویارویی با افراد دیگر اشاره کرد که در صورت وجود چنین ویژگی در بازی بدون شک تجربه‌ی کامل‌تری شکل می‌گرفت. به علاوه بازی از همان ابتدا اصلا سخاوت‌مند نیست و به همین دلیل امکان دارد در رویارویی با اولین چالش‌ها با مشکل مواجه شده و خیلی زود از ادامه‌ی بازی صرف نظر کنید. اما این‌ها هیچ کدام دلیل خوب نبودن این بازی نیستند، بلکه فقط آن را اندکی از “کامل” بودن دور می‌کنند. در مقابل با یک دید کلی، بازی از جلوه‌های دیداری خوبی برخوردار است و طراحی آن کاملا به دل اثر نشسته، کارامد و بهینه است! همچنین صداگذاری این بازی مشخصا با دقت و ظرافت صورت گرفته و از آن حقیقتا نمی‌شود ایراد منطقی گرفت. نوع روایت و شناساندن شخصیت‌های بازی اگرچه می‌تواند سطحی و پرداخت نشده تلقی شود، اما به کمک همین ایجاز و پرهیز از سخنرانی‌ها و توصیف‌های بی مورد است که به موضوع اصلی می‌رسیم و اصلِ مطلب فرصت پیدا می‌کند اینقدر خوب بیان شود. به علاوه نباید فراموش کنیم که این بازی شما را در نقش یک قهرمان جنگ قرار نمی‌دهد بلکه شما کنترل افراد ساده‌ای را بر عهده دارید که مجبورند در این فضا دوام بیاورند.

This-War-of-Mine-2

شما برای درک آن‌چه در سطوح مختلف جنگ می‌گذرد فقط کافی است ده روز از این بازی را سپری کنید. متاسفانه از این دست بازی‌های تامل برانگیز کم‌تر ساخته می‌شوند، ولی این‌بار که فرصتش دست داده، حتما این بازی کم حجم را بگیرید، بازی کنید، لذت ببرید، تفکر کنید، ضدِ جنگ شوید. ضدِ جنگِ حامی مردم. ضدِ جنگِ مردمی.

شاید بخوای اینا رو هم بخونی:

نوشتن دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دیدگاه شما پس از بررسی توسط تحریریه منتشر خواهد شد. در صورتی که در بخش نظرات سوالی پرسیده‌اید اگر ما دانش کافی از پاسخ آن داشتیم حتماً پاسخگوی شما خواهیم بود در غیر این صورت تنها به امید دریافت پاسخ مناسب از دیگران آن را منتشر خواهیم کرد.

6 نظر برای این مطلب
  1. امیر می‌گوید

    لطفا یه نفر راهنمایی کنه. من این بازی رو نصب کردم روی دیواس اندرویدم.
    گوشی xperia sl
    با cpu-z هم نوع دیتام رو که andreno هست رو مشخص کردم و دیتا هم کپی کردم.
    از دو جای مختلف هم دانلود کردم. اما هر دو نسخه مرتب ریستارت میشن و دوباره از لوگوی بازی بالا میاد.
    یکی از نسخه ها داخل بازی میره ولی به محضی که یکی از کارکترها کاری انجام میده دوباره بازی ریستارت میشه و لوگوی بازی از اول میاد و…
    اون یکی نسخه یه پیامی نشون میده که فکر میکنم نوشته synchronizing with cloud بعد از اون میزنه synchronize Failed بعد از اون منوی بازی میاد اما وقتی بازی رو میزنم شروع کنه روی لودینگ میره و بعد دو مرتبه ریستارت میشه.
    یه لانچر هم نصب کرده بودم که uninstall کردمش. اما بازم مشکل حل نشد
    لطفا راهنمایی کنید رفته رو اعصابم شدید. ممنون

  2. سعیدعباسی می‌گوید

    نیازهای پیچیده ی انسان رو به خوبی دراین بازی میبینی.نیازهای روانی وجسمی.اینکه عواقب ونتایج جنگ چقدر میتونن هولناکو کشنده باشن.

  3. سعیدعباسی می‌گوید

    توی این بازی وقایع جنگ نشون داده میشه به شکلی که ادم احساس میکنه درگیرجنگه.ولی برای بردن این بازی باید قبل از هرچیزی شکم کاراکترهارو سیرنگه داری.بازی رو 2بارتمام کردم

  4. حمید می‌گوید

    بازی خوبی بود ولی میشد کاربر پسندتر باشه!
    من چهار پنچ بار از ابتدا بازی رو شروع کردم ولی بعد از هفت هشت روز جدا موارد مورد نیاز برای رسیدگی به کاراکترهایی که اکثرا به شدت گرسنه و بیمار و افسرده بودن زیاد میشه!
    یعنی دیگه واقعا آدم نمیدونه به کدومش برسه و دیگه از حالت لذت بردن به زجر کشیدن میرسه :/
    البته شاید هم سازندگان همین هدفو داشتن :‏|‏
    ولی در کل اگه دفعات و مقدار تأثرات روحی و نیازهای جسمی کاراکترها رو کم و مؤثر میکردن میشد هم از بازی لذت برد و هم از جنگ نفرت داشت و احساس نفرت به خود بازی هم تسری نمیافت!
    من که بالاخره بازی رو نیمه تمام گذاشتم و عطاشو به لقاش بخشیدم….

  5. Qq می‌گوید

    با تشکر از شما. نوشته جالبی بود.
    فقط اینکه نگفتید این بازی برای چه کنسولی هست؟

    1. سعید زعفرانی می‌گوید

      اطلاعات بازی اضافه شد